سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، او را باآرامش و بردباری می آراید . [امام علی علیه السلام]
کشکول عشق

میدونی فرق تو با خون چیه؟ خون میره تو قلب و بر میگرده ولی تو دیگه بر نمی گردی

هنوز هم چشمانم، نگاهت را؛ نگاهت، لبانم را؛ و لبانم، لبانت را نشانه میرود در طلب یک بوسه ... هنوز هم زیباست انتظار آغوشت را کشیدن حتّی زیباتر از گذشته

  روی گونه هایت میکارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم

اگه این روزا حس کردی توی قلبت بجای صدای "تاپ تاپ "صدای اره و تیشه میاد نترس! مریض نشدی "من دارم توی دلت واسه خودم یک کلبه می سازم"

ببخشید من از اداره گاز مزاحمتون میشم می خواستم ببینم میتونم از لپتون یک گاز بگیرم

اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد

دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده

می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم! اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...

به هم که میرسیم ? نفر میشیم: من و تو و شادی
وقتی از هم دور میشیم ? نفر میشیم:من و تنهایی ، تو و خاطرات

V v v V v V v V v V
میدونی اینا چین؟ اینا پرنده هایی هستن که از طرف من برای بوسیدن تو اومدن.
V v این دوتا هم کار داشتن دیر رسیدن

سر کلاس ریاضی بود که استاد دو خط موازی کشید رو تخته. خط پایینی نگاهی به خط بالایی کرد تو دلش عاشقش شد. خط بالایی هم نگاهی به خط پایینی کرد تو دلش عاشقش شد. در همین هنگام بود که استاد داد زد دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسن !!!!؟؟؟؟؟؟



حسین ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 4:50 عصر


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :4790

>> درباره خودم <<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
کشکول عشق

>>لوگوی دوستان<<


>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<
--